Saturday, May 13, 2006

ققنوس

ققنوس


ققنوس ، مرغ ِ خوشخوان ، آوازه‌ی ِ جهان
آواره مانده از وزش ِ بادهای ِ سرد ،[1]
بر شاخ ِ خيزران ،
بنشسته است فرد .
بر گرد ِ او به هر سر ِ شاخی پرندگان .


او ناله‌های ِ گمشده ترکيب می‌کند ،
از رشته‌های ِ پاره‌ی ِ صدها صدای ِ دور ،
در ابرهای ِ مثل ِ[2] خطی تيره روی ِ کوه ،
ديوار ِ يک بنای ِ خيالی
می‌سازد .


از آن زمان که زردی ِ خورشيد روی ِ موج
کمرنگ مانده است و به ساحل گرفته اوج
بانگ ِ شغال و ، مرد ِ دهاتی
کرده‌ست روشن آتش ِ پنهان ِ خانه را ،
قرمز به چشم ، شعله‌ی ِ خردی
خط می‌کشد به زير ِ دو چشم ِ درشت ِ شب
وندر نقاط ِ دور ،
خلق‌اند در عبور


او ، آن نوای ِ نادره ، پنهان چنان‌که هست ،
از آن مکان که جای گزيده‌ست می‌پرد .
در بين ِ چيزها که گره خورده می‌شود
با روشنی و تيرگی ِ اين شب ِ دراز
می‌گذرد .
يک شعله را به پيش
می‌نگرد .


جايی که نه گياه در آنجاست ، نه دمی
ترکيده آفتاب ِ سمج روی ِ سنگ‌هاش ،
نه اين زمين و زندگی‌اش چيز ِ دلکش است ،
حس می‌کند که آرزوی ِ مرغ‌ها چو او
تيره‌ست همچو دود . اگر چند اميدشان
چون خرمنی ز آتش
در چشم می‌نمايد و صبح ِ سفيدشان .
حس می‌کند که زندگی ِ او چنان
مرغان ِ ديگر ار به‌سر‌آيد
در خواب و خورد ،
رنجی بود کز آن نتوانند نام برد . [3]

آن مرغ ِ نغزخوان
در آن مکان ِ زآتش تجليل يافته ، [4]
اکنون به يک جهنّم تبديل يافته ،
بسته‌ست دمبدم نظر و می‌دهد تکان
چشمان ِ تيزبين .
وز روی ِ تپّه
ناگاه ، چون به جای پر و بال می‌زند
بانگی برآرد از ته ِ دل سوزناک و تلخ ،
که معنی‌اش نداند هر مرغ ِ رهگذر .
آنگه ز رنج‌های ِ درونی‌ش مست ،
خود را به روی ِ هيبت ِ آتش می‌افکند .


باد ِ شديد می‌دمد و سوخته‌ست مرغ
خاکستر ِ تن‌اش را اندوخته‌ست مرغ !
پس جوجه‌هاش از دل ِ خاکسترش به در .


------------ بهمن 1316


?
[1] مجموعه اشعار ِ نيما ، چاپ ِ جنّتی عطائی ( ص 223 ) : بادهای ِ سحر .
و اين کاملاً نادرست است . خلل ِ وزن دارد ؛ و ضمناً ، قافيه‌ی ِ « فرد » هم اين نادرستی را آشکار و اثبات می‌کند . ( نيز ، رک : مجموعه‌ی ِ کامل ِ اشعار ، چاپ ِ طاهباز [ ص 222 ] )
[2] شاملو : در ابرهای ِ همچو خطی ...
[3] اين دو مصرع را شاملو به اين صورت می‌خواند : در خواب و خورد ِ او / رنجی بود کز آن نتوانند برد نام .
نمی‌دانم مأخذ و مستندش چه بوده ؛ امّا اين وجه آشکارا ضعيف است .
[4] شاملو : در آن مکان که آتش ِ تجليل يافته .
ضبط ِ درخور ِ تأمّلی است . متن ِ شعر در اين چند سطر ، به دلم نيست . به صورتی که شاملو می‌خواند ، ايراد کمتر است . صورت ِ متن – که برابر ِ هر دو چاپ است – از نظر ِ بافت ِ بيان چيزی کم دارد . اگر در مصرع ِ بعدی « کاکنون » باشد ، اين کاستی رفع می‌شود .


$
افزوده‌یِ پنج‌شنبه، 7 دی‌ماه 1391
شعرِ ققنوس، در سايتِ رسمیِ نيما يوشيج
http://www.nimayoushij.com/index.php/fa/2012-06-19-21-12-01/2012-06-19-21-18-08/80-2012-06-28-18-32-56

6 comments: