Wednesday, May 10, 2006

خنده‌ی ِ سرد

خنده‌ی ِ سرد [1]


صبحگاهان که بسته می‌مانَد
ماهی ِ آبنوس در زنجير ،
دُم ِ طاووس پر می‌افشاند ،
روی ِ اين بام ِ تن بشسته ز قير


چهره‌سازان ِ اين سرای ِ درشت ،
رنگدان‌ها گرفته‌اند به کف .
می‌شتابد ددی شکافته پشت ،
بر سر ِ موج‌های ِ همچو صدف .


خنده‌ها می‌کنند از همه سو ،
بر تکاپوی ِ اين سحرخيزان .
روشنان سر به سر در آب فرو ،
به يکی موی گشته آويزان .


دلربايان ِ آب بر لب ِ آب
جای بگرفته‌ند .
رهروان با شتاب و در تک و تاب
پای بگرفته‌ند .


ليک باد ِ دمنده می‌آيد ،
سرکش و تند ،
لب از اين خنده بسته می‌مانَد .
هيکلی ايستاده می‌پايد .


صبح چون کاروان ِ دزد زده ،
می‌نشيند فسرده ؛
چشم بر دزد ِ رفته می‌دوزد ؛
خنده‌ی ِ سرد را می‌آموزد .


?
[1] نيما يوشيج ؛ زندگی و آثار ِ او . از دکتر ابوالقاسم جنّتی عطائی . بنگاه مطبوعاتی صفی‌عليشاه . دوّم ، اسفند ماه 1346 – فوريه 1968 ؛ ص 259.
مجموعه‌ی ِ کامل ِ اشعار ِ نيما يوشيج ؛ فارسی و طبری . تدوين سيروس طاهباز . انتشارات ِ نگاه . اوّل 1370 ؛ ص 8 – 287. ( تاريخ ِ شعر در اين کتاب 1319 آمده . )
اندک تفاوت ِ شعر در اين دو کتاب ، محدود است به پاره‌ای نشانه‌گذاری‌ها ( ويرگول ، و ... ) . ممکن است به استناد ِ اين اختلاف ، اين‌گونه تصوّر شود که در هر دو منبع ، نشانه‌گذاری‌ها از اهتمام‌کنندگان باشد ، نه از شخص ِ نيما ؛ امّا چنان که از يک صفحه از دو صفحه عکس ِ دست نوشته‌ی ِ نيما که در آغاز ِ « مجموعه‌ی ِ کامل ... » آمده ، ديده می‌شود نيما نشانه‌گذاری می‌کرده . پس برای ِ اين اختلافات بايد گفت : متأسّفانه ! آن وقت همين ما فضلات مدعّی‌ايم که مثلاً می‌خواهيم متون ِ کهن ِ فارسی تصحيح کرده کنيم !

No comments:

Post a Comment